انتظار ...
18 مهر 1392 توسط آسمانی
امدنت را به انتظار می نشینم
سالهاست که دیدگان منتظرم به طلوع روشن تو خیره مانده است
با حس غریب حضورت در نبودنت ، انس گرفته ام
همدم لحظه های تنهایم اشک فراق توست
صبح های غیبتت غروب ندبه های دلتنگیست
کمیل سجد ه های ارادتم را به نجوای توسل نامت دخیل می بندم
شمارگان نفس هایم دانه های تسبیح انتظار را به پای ظهورت بی قرار می سازد
بیا که که امدنت را انتظار کافی نیست