چرا امام حسن(علیه السلام) صلح كرد؟
بخش دوم: آثار صلح
آیا منافعی كه امام از ترك جنگ به دست میآورد، قابل رقابت با دستاورد معاویه بود؟ آیا دستاورد امام حسن(علیه السلام)از این اقدام بیشتر از دستاورد احتمالی وی از جنگ بود؟
در صورت مرجوح بودن دستاوردهای امام، آن حضرت نباید صلح را بپذیرد. آثار آینده نشان میدهد كه در هر دو صورت دستاوردهای امام راجح بود. برای این منظور باید آثار صلح را مرور كنیم.
1. بقای نظام امامت:
اصلیترین اثر صلح بقای نظام امامت برای حفظ اسلام بود. امام در جواب ابوذر غفاری فرمود: «اردت ان یكون للدین ناعی»؛ خواستم حافظی برای دین باقی بماند. (حیاة الامام الحسن بن علی، باقر شریف قرشی، دارالبلاغة، بیروت، 1413 ق، ج 2، ص 269؛ حقایق پنهان، ص 215.)
2. بقای شیعیان:
امام به ابوسعید عقیصا فرمود: «اگر صلح نمیكردم، روی زمین از شیعیان ما كسی نمیماند.» (بحارالانوار، ج 44، ص 1، و موارد دیگر. ر.ك.به: همان، ص 106، 57؛ و ج 85، ص 212؛ حلیة الاولیأ، ج 2، ص 36؛ حیاة الامام الحسن بن علی، ج 2، ص 178.)
3. حفظ دین و رعایت مصلحت امت پیامبر:
در آن موقعیت روم شرقی آماده حمله به نظام اسلام بود و جنگ داخلی موجب وصول آنان به هدف نابودی اساس اسلام میشد. (سیره پیشوایان، ص 97.)
امام هم میفرمود: «ترسیدم ریشه مسلمانان از زمین كنده شود… خواستم دین خدا حفظ شود.» (حقایق پنهان، ص 197؛ به نقل از حیاة الامام الحسن، باقر شریف قرشی، ج 2، ص 280 و ر.ك.به: همان، ص 276.)
هر چند این سخن عام است و ممكن است منظور غیر از خطر روم شرقی باشد، ولی اصل حفظ دین در آن لحاظ شده است. امام بارها اشاره میكرد كه مصلحت و حكمت این كار، هر چند پنهان، خیلی مهم است. از جمله نزد معاویه فرمود: «من مصلحت امت را در نظر گرفتم و… در این كار جز صلاح و دوام مردم را نخواستم.» (بحارالانوار، ج 44، ص 54 و ر.ك.به: احتجاج، ج 2، ص 67.)
4. ترجیح امنیت بر اختلاف:
امام هنگام كوچ از ساباط فرمود: «انس، آسودگی و آشتی میان مردم از جدایی، ناامنی، كینهورزی و دشمنی كه شما خواهانید، بهتر است.» (الفتوح، ج 3، ص 289 و 295.)
5. تامین عزت واقعی:
صلح هر چند در ظاهر عقبنشینی بود؛ اما به واقع عامل عزت شیعیان و شكستناپذیری ابدی آنان شد؛ لذا امام در برابر سلیمان بن صرد كه به عنوان مذل المومنین به امام سلام میدهد، فرمود: سوگند به خدا! اگر زیر دست و در عافیت باشید، نزد من محبوبتر است از اینكه عزیز باشید و كشته شوید.» (الامامة و السیاسة، ص 163 و ر.ك.به: موارد دیگر: همان 166، تاریخ ابن عساكر، ترجمه الامام الحسن، ص 171.)
امام حسن
در پرتو آثار
این آثار نشان میدهند كه:
1. اقدام نظامی و تداوم جنگ فاقد دستاورد معین و قابل اعتنا بود و صلح تاكتیكی (ترك مخاصمه) نسبت به جنگ راجع بود. همینطور در مقایسه دستاورد دو طرف از صلح، دستاورد امام به مراتب بیشتر بود؛ زیرا یكی از دستاوردهای امام، از ترك مخاصمه حفظ اصل موجودیت نظام امامت و شیعیان بود و اگر چنین نمیكرد. اینها از بین میرفت آنچه معاویه به دست آورد وصول به حكومت بود كه البته دوام چندانی هم نیاورد و با قیام امام بعدی از همین نظام امامت در خطر، به طور كلی متزلزل شد؛ اما نظام امامت با حفظ اصل امامت و موجودیت شیعه، هر چند به گونهای حداقلی، بقای خود را تضمین كرد و شیعیان در فرصتهای مناسب آینده به بازسازی خود پرداختند.
2. ادعای ناكار آمدی صلح به دلیل وفادار نماندن معاویه به شرایط و اعمال استبداد علیه شیعیان (حقایق پنهان، ص 198.) صحیح نیست؛ چون تأمین هدف اصلی [تداوم نظام امامت به عنوان نگهبان انقلاب پیامبر] به عصرهای بعد هم مربوط میشود. این هدف با این صلح تامین شد و اقلیت شیعه و اصل امامت با حفظ موجودیت خود از این تنگة سخت گذشت؟
3. ادعای برابری صلح با شكست و ذلت (برداشت حجر بن عدی، بحارالانوار، ج 44، ص 57.) هم درست نیست؛ چون با حفظ امامت و تشیع، خطر نابودی كامل آنها از بین رفت و چه پیروزی از این بالاتر. (همان، پاسخ امام به حجر.)
4. تدبیر صلح در برابر خطراتی كه اساس تشیع، اسلام و امامت را تهدید میكرد، نشان میدهد كه این تصمیم از روی جهل و كمكاری هم نبود. (برداشت ابوسعید از صلح، همان، ص 1.) امام هم با اشاره به پنهان بودن مصلحت صلح و تشبیه آن به داستان سوراخ كردن كشتی و… توسط حضرت خضر و شكایت موسی… فرمود: «وقتی من از جانب خدا امام مسلمانانم، نباید در جنگ و صلح مرا به نادانی متهم كنید؛ گرچه حكمت و علت آن را ندانید و امر بر شما مشتبه شود.» (همان.)
5. اتهام نداشتن خط مشی ثابت توسط ائمه هم درست نیست؛ زیرا هدف اصلی حفاظت از نظام پیامبر و جامعهسازی اسلامی در سایه حفظ امامت است كه طبق شرایط به شیوههای مختلفی اجرا میشود. صلح یا جنگ هدف نیستند تا ائمه متهم به تشتت و پراكندگی هدفها شوند؛ بلكه شیوههای وصول به هدفاند. از این رو شهید مطهری معتقد است: «اگر واقعاً امام حسن به جای امام حسین بود، كار امام حسین را میكرد و اگر امام حسین به جای امام حسن بود، كار امام حسن را میكرد.» (سیری در سیره ائمه اطهار، 60.)
6. این كار از روی روحیه سازشكاری و ترس و راحت كردن خود هم نبود؛ لذا امام در پاسخ عبدالله بن زبیر فرمود: گمان میكنی من از روی ترس و زبونی با معاویه صلح كردم؟… وای بر تو! هرگز ترس و ناتوانی در من راه ندارد. علت صلح من وجود یارانی همچون تو بود كه ادعای دوستی با من داشتند و در دل نابودی مرا آرزو میكردند. (حیاة الامام الحسن بن علی، ج 2، ص 280 و ر.ك.به: سیره پیشوایان، ص 93 ـ 94.)
نتیجه
دلیل عمده پیشنهاد صلح از سوی معاویه «وصول كم هزینه به حكومت» بود و عامل عمده در پذیرش صلح از سوی امام عدم همراهی و فداكاری مردم ـ به ویژه خواص ـ بود كه ناشی از دنیاگرایی و راحت طلبی آنان میشد و به بروز رفتارهایی چون پیمانشكنی، خیانت و… انجامید. بازتاب این رفتارها به ترتیب تنها ماندن امام، ناامیدی از وصول به هدف به وسیلة جنگ و پذیرش ترك مخاصمه بود. آثار صلح (بقای نظام امامت، شیعیان، دین،…) هم نشان داد كه دستاورد امام به مراتب بیشتر از دستاورد معاویه بود. همین اثار گویای این است كه: صلح كارآمد، برابر با پیروزی، از روی هوشیاری، براساس حفظ خط مشی اصلی، شجاعت و رعایت مصالح امت اسلامی بود. همین صلح، آثاری را در پی داشت كه قیام حماسی امام حسین(علیه السلام)آن را تكمیل كرد و بقای اسلام را تضمین نمود.
معرفی چند اثر برای مطالعه بیشتر
1. حقایق پنهان، پژوهشی از زندگی سیاسی امام حسن مجتبی، احمد زمانی.
2. صلح امام حسن پر شكوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ، شیخ راضی آلیاسین، ترجمه سید علی خامنهای.
3. فصلنامه فرهنگ كوثر، ش 55 (ویژه نامه امام حسن(علیه السلام"، ش 56.
4. سیری در سیره ائمه اطهار، شهید مرتضی مطهری.
محمد عابدی
صفحات: 1· 2